سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چیز درباره قلب
سینه خردمند صندوق راز اوست و گشاده‏رویى دام دوستى و بردبارى گور زشتیهاست . [ یا که فرمود : ] آشتى کردن ، نهان جاى زشتیهاست و آن که از خود خشنود بود ناخشنودان او بسیار شود . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   حسین عطایی  

شنبه 89 مرداد 2  11:19 عصر

خیلی وقته نه؟! من که کلی دلم تنگ شده بود. اما لازم بود. نه اینکه خیلی تو این چند وقت گرفتار بودم و از فرط گرفتاری و تلاش و خستگی و فشار و خرج 4سر عائله و... پیراهنم دائم از تو شلوارم بیرون افتاده بود و موهام در هم بر هم و ناخنام نگرفته... اتفاقا همه چیز خیلی آروم و روبه راه بود و خدا رو شکر. به هرحال فکر کنم چندین دهه ای از آخرین پستم میگذره.

نمیدونم این مسئله رو فقط من متوجه شدم، یا شمام پی
بردی. انگاری تعداد متکدیها و دستفروشها (این قاتلین بالفطره اقتصاد کشور) دور و
برم زیاد شده. همین که تو خیابون راه میری، صرفه نظر از این اعلامیه های تبلیغاتی
که از پشت و جلو و پایین و بالا و چپ و راست به زور میخوان به دستت بدن، و جدیدا
شنیدم که تو حلق طرف میکنن اگه نگیره، و همچنین این عطرفرورشیا که از صدفرسنگی
شکارت میکنن و برات روضه ی "آقا؟ آقای محترم؟ باشمام؟ یه لحظه تشریف
بیارین؟ این عطر رو امتحان کنید؟" میخوننِ؛ تعداد سفره فروشها، آدامس فروشها،
مطربها، و از همه مهمتر این دختر پسرهای کوچولویی که صورتشون از آفتاب سوخته
و به خاطر فعالیت زیاد، رشد طبیعی و بلوغشون کامل نمیشه،
انگاری... هی داره زیادتر میشه. جالبتر اینکه هر روز متدهای جدیدتر و به
قول اجنبیا، آپگرید شده ای وارد بازار تکدی گری میشه. مثل امروز تو مترو که با
صحنه ای دلخراش و البته در هاله ای از ابهام مواجه شدم. پسربچه 
7-6 ساله ای که گوله گوله اشک میریخت و با صدای بلند ناله ی
"تو رو خدا به من کمک کنید، ای خدا، ای امام رضا، آخه مگه من چه گناهی کردم
که فقط روی بد و سختیهای دنیارو بهم نشون میدین، برادرم داره تو تب
میسوزه" سر میداد و بایه کیسه از ابتدا تا انتهای مترو مانور
میداد. من که عرق شرم روی پیشونیم نشست. اصلا نه دوست داشتم ببینم، نه بشنوم،
خلاصه سرم رو پایین آوردم و از بخت خشک (بخون خوش) من همون موقع مادرم تماس گرفت و
گفت کجایی پسرم. منم که تابه حال انقدر تمنای همصحبتی با مادرم نداشتم،
شروع کردم به گپ و مباحثه (و مکاشفه و مفاقله و مداشعه و از این روتهای عربی
باب مفاعله) تا پسرک از پیشم رد شد. شایدم من خیلی خجالتیم اما این یه باور
شده برام یعنی از بچگی پدرم به کورتکسم تزریق کرده که "به گدا جماعت هیچ
وقت کمک نکن، چون نمیدونی داره بازی میکنه یا واقعا نیازمنده، برای کمک به فقیر،
صدقه بده" البته بمیرم واسه بعضی از این هموطنهای عزیز که به علت
دشمنی با روح خدا و متعاقبا کمیته او، فتوای شخصی میدن و صدقه دادن رو برای خودشون
حرام میدونن و برای کمک به مستمندان چاره ای جز مستقیم وارد عمل شدن ندارند...


ولی کلا منو به خاطر این خجالتی که کشیدم ملامت نکن، حداقل از این چند
برادر و خواهری که با دیدن این صحنه زیگومات ماجورشون رو تا بناگوش منقبض
کرده بودن، وضع من بهتر بود. حداقل من بعدش اومدم بیرون صدقه دادم. تو این کوپه ی
خنک مترو یه دسته دیگم تو جمع ما بودن. گروهی که تو ذهنشون آیه انفاق و در جیبشون
دستهاشون رو این پا و اون پا میکردند و مردد بودن که... "بدم؟ ندم؟"


چه میدانم...! این پسرک، آن عطر فروش، آن گدای پاچلاق کز
کرده در پیاده رو، آن راننده اتوبوس که وقتی میگویم 50تومان خرد ندارم، برایت صدقه
می اندازم، میگوید نه این پنجاه تومان رو به جوی بیانداز، اما در صندوق صدقه
خیر... اینها هم دلایل خودشان را دارند...!


باور کن بعضی وقتا هرچه قدر که زور میزنم نمیشه، اصلا
نمیشه سیاهسی نکرد یه موضوعو. به قول یکی از این طرفدارهای آتشین دولت وقت، این هم
یکی دیگه از توطئه های مخالفینه برا اینکه نشون بدن وضع جامعه خرابه، مردم بدبخت
بیچارن. البته پر بیرام نمیگفت. میشه تشبیهش کرد به قضیه احتکار مصالح ساختمانی
چند سال پیش که باعث افزایش نجومی قیمت مسکن شد. اما این یکی یه فرقی داره، اون
کسی که احتکار میکرد، داشت، اما این کسی که گدایی میکنه، نداره. به هرحال...
جفتشون دلایل خودشون رو داشتند و دارند.


=============================================================


 آیه انفاق: آیه
274 سوره بقره به ستایش کسانی پرداخته که در شب و روز و نهان و آشکار انفاق می
کنند و برخی آن را «آیه انفاق» گفته اند:


<<الذین ینفقون اموالهم بالیل
والنهار سرا وعلانیه فلهم اجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم و لاهم یحزنون>>


 <<کسانی که
دارایی های خود را در شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق می کنند، پاداش آنان نزد
پروردگارشان برای آنان خواهد بود، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می
شوند.>>


این آیه در شأن امام علی علیه‌السلام نازل شد، چرا که از
چهار درهم دارایی اش، درهمی را در شب، درهمی در روز، درهمی به نهان و درهمی را
آشکارا انفاق کرد. البته نزول آیه در مورد خاص، مفهوم آن را محدود و شمول حکم را
درباره دیگران نفی نمی کند.

به گفته برخی از مفسران، انفاق کنندگان باید در انفاق خود هنگام روز یا شب، پنهان
یا آشکار، جهات اخلاقی و اجتماعی را درنظر بگیرند. از آن جا که دلیلی برای اظهار
انفاق به نیازمندان نیست، آن را پنهان سازند تا هم آبروی آنان حفظ شود و هم خلوص
بیشتری در آن باشد و از آن جا که مصالح دیگری مانند تعظیم شعایر و تشویق دیگران در
کار است و انفاق، جنبه شخصی ندارد تا هتک احترام کسی شود (مانند انفاق برای جهاد و
بناهای خیر و امثال آن) و با اخلاص نیز منافات ندارد، آشکارا انفاق کند.

--------------------------------

چه قدر جای تعمق دارد...:

خدایا کفر نمی گویم
پریشانم

چه می خواهی تو از جانم ؟!

مرا
بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی ،

خداوندا !

اگر روزی ز
عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی

به
زیر پای نامردان بیاندازی

و شب آهسته و خسته

تهی دست و زبان
بسته

به سوی خانه بازآیی

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمی
گویی ؟!

خداوندا !

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت
بر سایه دیوار بگشایی

لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

و
قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای این سو
و آن سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمی
گویی ؟!

خداوندا !

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت
با خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه خلقت ،ازین بودن ازین بدعت

خداوندا
تو مسئولی

خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن

دراین
دنیا چه دشوار است

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس
سرشار است ...


دکتر علی شریعتی

 


 

نوشته شده توسط:   حسین عطایی  

دیگر مسئله خیلی فراتر رفته است از "بودن یا نبودن"! مسئله شده است "نبودن، و فکر کردن که بودن"! کوته اندیشانی که در گوشه ای کز میکنند، بر چشمانشان اشک جاری میشود و طوری به خدایشان مینگرند که ما همان بیگناهان هستیم...! چه کسی گفته است که فاطمه و محمد آخرین معصومین هستند؟ و چه قدر قشنگ میگویی تو که "... میرود پیش جاری سیبیلو یا آبجی ریشدار یا برادر گفته یا همسایه یا همکارش درد دل میکند، یا مینشیند و ساعتها غیبت میکند، یا در برابر رقیبش، دشمنیها و حسدهای ملاباجیانه میورزد و علیه همکار اداریش هووگری میکند و برای از پا انداختنش به جادو جنبل متوسل میشود، می رود پیش بزرگتر محل یا داش محله یا سرپرست خانواده از دستش شکایت میکند، چغلی میدهد، دروغ و راست سرهم میکند و پرش میکند و پیشش گریه میکند و آه میکشد و وقتی دید اوقات او از دست طرف تلخ شد، توی دلش قند آب میکند، دلش غنج میزند، اگر هیچکار از دستش ساخته نبود، کتاب دعا برمیدارد و بادلی شکسته میرود به حرم و دخیل میبندد و زار زار اشک میریزد و همکارش را نفرین میکند، برای مرضش، تصادفش، عزلش نذر میکند، قربانی میکند..."2 که برادرم درحقم نابرادری کرد! با یک ژست حق به جانب، شروع میکنند برای همکارانشان، نزدیکانشان، از طرف بدگویی میکنند! یکی یکی اذهان اطرافیان را نسبت به طرف شست و شو میدهند، که من حقم! در حق من نامردی شده است! و بعد که نفسشان فروکش کرد و آرام گرفت، خدارا شکر میکنند که "علی بذکرالله تطمئن القلوب"! نمیدانند این آرامش و آسودگی نشانه آرامش نفس اماره شان میباشد، نه نشانه ذکرالله...! اکنون که لذت فسق را چشیده اند، در ذهن خود میپرورانند که پیروز شده اند! میروند برای دیگران تعریف میکنند که با آن فرد چه کرده اند! سینه هایشان را جلو میدهند و لبخند ملیحی بر لبان، که من انتقام گرفتم! که هیچ کس حریف من نیست! که من کاری با او کردم که دیگر نتواند در میان آشنایان تکان بخورد! محیط آشنایان برایش جهنم شده است! و چه قدر احمقند که نمیدانند این افراد خدا را دارند، اگر تمامی عالم و آدم هم دهن بین باشند و فریفته، خدایی نیز هست...! خدایی که میداند!
قسم به خدا که اینان میدانند که محمد (ص) و علی (ع) نمامان و سخن چینان را بدترین انسانها میدانند! اما مسئله اینست... نبودن، و فکر کردن که بودن...

انسانهایی که خود را بیگناه میدانند، آیا خود را با علی مقایسه کرده اند؟ آیا این حالت اندوه و اشک خود را، که ناشی از مورد ستم واقع شدن میدانند، با اشک ریختن علی در چاه مقایسه میکنند؟ و چه قدر ساده اندیش، کوته فکر و ابله هستند که نمیدانند این خداوند است که حق داوری دارد، این خداوند است که میتواند بگوید چه کسی چه قدر گناه کار است...!


اما داستان اینجا به اتمام نمیرسد. برویم سراغ دهن بینان! این عده ی پیشکسوت که کباده روشن فکری و عاقلیت و فهمیدگی و ریزبینی میکشند...! مینشینند و به حرفهای سخن چین گوش میدهند، برای آنکه سخن چین خوشش آید، با پوسچر همدردی و همدلی و من تورا میفهمم و دردت را، مهر تایید بر حرفهای او میزنند امان که وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 3

به خدا که اینان میدانند که خداوند دهن بینی رو نهی کرده است، حتی اگر آیه ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ
فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا
فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
4 به گوششان نرسیده است... و چه قدر تو پاک و معصومی، چه قدر فهمیده و پخته که میگویی من داوری نمیکنم... چون نمیدانم حق با چه کسیست...
مسئله اینست...
نبودن و فکر کردن که بودن...
HosAta
====================================================================


1- آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولی نمی‏فهمند. 



-------------------

2-دکتر علی شریعتی، هبوط، ص 6

-------------------

3- قرآن کریم، سوره رعد، آیه 25:

<<وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ
مَآ أَمَرَ اللّهُ
بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ
أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ>>


<<و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خدا به پیوستن
آن فرمان داده می‏گسلند و در زمین فساد می‏کنند بر ایشان لعنت است و بد
فرجامی آن سرای ایشان راست>>


بندی از تفسیر نمونه قرآن کریم درباره الذین ... یَقْطَعُونَ
مَآ أَمَرَ اللّهُ
و عاقبتشان:
 

و در حقیقت تمام مفاسد
عقیدتی و علمی آنها در سه جمله فوق ، خلاصه شده است :
 1  - شکستن پیمانهای الهی که شامل پیمانهای فطری ،
و پیمانهای عقلی ، و پیمانهای تشریعی می شوند.
 2  - قطع رابطه ها: رابطه با خدا، رابطه با رهبران
الهی ، رابطه با خلق ، و رابطه با خویشتن  

 3  - آخرین قسمت که ثمره دو قسمت قبل است
، فساد در روی زمین است .
کسی که پیمانهای خدا را بشکند، و پیوندها را از هر سو ببرد، آیا کاری
جز فساد انجام خواهد داد؟!
این تلاشها و کوششها از ناحیه این گروه به خاطر رسیدن به مقاصد مادی
، و یا حتی خیالی ، صورت می گیرد، و به جای اینکه آنها را به هدف ارزنده ای نزدیک
کند، دور می سازد، چرا که لعنت به معنی دوری از رحمت خدا است .
جالب اینکه در این آیه و آیه گذشته ، دار (خانه و سرا) به صورت مطلق
آمده است ، اشاره به اینکه سرای واقعی در حقیقت ، سرای آخرت است چرا که هر سرای
دیگر.
 
---------------------------

4- قرآن کریم، سوره اسرا، آیه 36:

<<وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ
وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا>>


<<و چیزی را که بدان علم
نداری دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد>>

----------------------
5- قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 6:

<<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ
فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا
فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ>>


<<ای کسانی که ایمان آورده‏اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن
تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود
پشیمان شوید.>>

3-

 

نوشته شده توسط:   حسین عطایی  

شنبه 89 مرداد 2  11:19 عصر
یه هدیه. بهت نمیگم چیه که دانلود کنی ببینی چیه سورپرایز شی. خوشت میاد میدونم. حجمش خیلی کمه. 500 کیلوبایت حدودا.

اینجا


 

نوشته شده توسط:   حسین عطایی  

یکشنبه 85 شهریور 26  3:38 عصر

همان طور که می دانیم انعقاد خون یک رخداد طبیعی می باشد که باعث قطع خونریزی پس از جراحت می شود. برای مثال زمانی که ما به زمین می خوریم و زانوی ما خراشیده می شود، مشاهده می شود که پس از مدتی لایه ای تیره رنگ بر روی زخم ما درست می شود. این لایه همان خون خارج شده از زانوی ما به هنگام آسیب رسیدن است که حالا لخته شده است. این عمل یعنی لخته شدن خون توسط پلاکتها Platelets انجام می شود (بعدا توضیح خواهم داد)

در بیماری کرونری قلب هم یک سری لخته خونی درست می شود، البته نه به خاطر جراحت خارجی بلکه به خاطر رسوب چربی در دیواره داخلی عروق.  دیواره عروق به طور طبیعی صاف هستند و هیچ نقطه ای وجود ندارد که در آنجا امکان ایجاد لخته خون باشد. در اثر تصلب شرایین، دیواره رگها این ویژگی خود را از دست می دهند. و جایی که چربی رسوب کرده است، باعث تخریب سطح داخلی رگ می شود.

کلسترول یا چربی با تراکم کم  Low Density Lipoprotein or LDL

کلسترول از جمله آن موادی است که برای بدن لازم است، اما به مقدار بسیار ناچیز؛ به عبارتی کلسترول  اضافی باعث بروز بیماریهای قلبی و عوارض زیادی می شود. این ماده در زرده تخم مرغ، روغن جامد، گوشت قرمز، میگو و .... موجود می باشد. مصرف بیش از حد مواد غذایی فوق باعث بالا رفتن میزان کلسترول خون می شود که این عامل باعث می شود تا کلسترول در رگهای خونرسان قلب رسوب کرده و مانع عبور خون به راحتی به قلب می شوند؛ به عبارتی باعث تنگ شدن شریانهای بدن یا تصلب شریانها Atherosclerosis می شوند. این عامل که مدت طولانی طول می کشد - در حدود 20 سال - یکی از بیماریهای شریانهای کرونری Coronary Artery Disease می باشد.

پس از تشکیل رسوب لایه درونی شریان که از جنس سلولهای مخاطی می باشد ( به مقاله قبلی رجوع کنید ) دیواره شریان کلاهکی رشته ای درست می کند و آنرا دور تا دور رسوبات درست می کند که تمامی این عوامل آسیب زیادی به شریان وارد می کند. پس از چندی با فشار زیادی که رسوبات به کلاهک وارد می کنند، آن را پاره کرده و باعث زخم شدن و آسیب شدید به دیواره سرخرگ می شوند. این عامل سبب می شود تا پلاکتهای موجود در خون ( که به لخته شن خون کمک می کنند ) به آن محل بیایند. پلاکتها سعی می کنند تا جراحت را برطرف کنند و در مواقعی که زخم زیاد جدی نیست برطرف شده و مشکلی پیش نمی آید، اما اگر آسیب دیدگی وخیم باشد، پلاکتها هیچ کاری نمی توانند بکنند و خون را لخته می کنند. با لخته شدن خون راه شریان بسته شده و خون دیگر نمی تواند عبور کند و شریان کرونری به طور کامل بسته می شود و چون شریانهای کرونری خون را به عضلات قلب می رساند و عضلات قلب بدون خون نمی توانند فعالیت کنند از کار می افتند و حمله قلبی یا Myocardial Infraction رخ می دهد.  

 

 


 

نوشته شده توسط:   حسین عطایی  

یکشنبه 85 شهریور 26  3:37 عصر

۱ – سرخرگ ها Arteries : رگهایی هستند که در آنها خون قرمز یا تصفیه شده جریان دارد . خون با فشار سرعت زیاد در سرخرگ ها جریان دارد . جهت خون در سرخرگ ها از قلب به طرف اندامها است . با اینکه خون از قلب به طور متناوب در سرخرگ ها می ریزد ، جریان خون در آن مداوم و پیوسته است و این بخاطر خاصیت الاستیکی جدار سرخرگ هاست . در بیماری آترواسکلروز یا تصلب شرایین این خاصیت از بین می رود .
اگر دست را روی یک سرخرگ قرار بدهیم ، نبض یا ضربان قلب را می توان لمس کرد . خون با فشار زیاد در سرخرگ ها جریان دارد و مقدار فشار خون در یک فرد بالغ و سالم 120 میلی متر جیوه به عنوان فشار سیستولی یا بیشترین فشار، روی 80 میلی متر جیوه به عنوان فشار دیاستولی یا کمترین فشار می باشد . ۲ - سیاهرگ ها Veins: رگهایی هستند که در آنها خونی که از اندامها آمده جریان دارد و توسط سیاهرگ های بزرگ به قلب یعنی دهلیز راست می ریزد . بنابراین جهت سیاهرگ از اندامها به طرف قلب است . فشار خون در سیاهرگ خیلی کم است بطوریکه در نزدیکی قلب بصفر می رسد ولی عواملی هستند که به بازگشت خون به قلب کمک می کنند . عامل اصلی فشار ناچیزی است که بوسیله انقباض بطن چپ در رگها حاصل شده است . دیواره سیاهرگ از سرخرگ نازکتر است و نیز مقاومت کمتری دارد . ساختمانی بنام دریچه لانه کبوتری وجود دارد که مانع بازگشت خون در سیاهرگ می شود . مهمترین بیماری سیاهرگها واریس است . 

۳ – مویرگ ها Capillaries : رگهای ریز و کوچکی هستند که در اندامها وجود دارند و باعث تغذیه اعضا و بافتهای مختلف می شوند . مولکولها و گلبولهای سفید از دیواره آنها گذشته و وارد بافت ها می شوند . فشار خون در مویرگ ها کم و حدود ۱۰ میلی متر جیوه است . مویرگ ها حد واسط سرخرگ ها و سیاهرگ ها هستند . آنها آنقدر نازک هستند که می توان گفت قطرشان به اندازه یک سلول مخاطی Epithelial Cell

سرخرگها دارای سه لایه می باشد:

1) لایه خارجی بافتی  Outer Layer Of Tissue: که سخت و محکم   و دارای جنس بافتی است.

2) لایه میانی عضلانی   :Muscular Middleاین لایه دارای عضلات کشدار و بسیار محکم می باشد. این خاصیت باعث می شود که خون قلب به راحتی در امتداد سرخرگ پمپاژ بشود که باعث باز شدن سرخرگ می شود Expansion  وبا آرام شدن قلب، سرخرگ منقبض شده Contraction و نیروی قابل توجهی به خون وارد کرده و آن را در مسیر جریان می دهد.

3) لایه درونی سلولهای مخاطی Inner Layer Of Epithelial این لایه بسیار نرم می باشد تا خون بدون هیچ مانعی به راحتی عبور کرده و جریان داشته باشد.

 


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
دوشنبه 103 اردیبهشت 10
امروز:   2 بازدید
دیروز:   0  بازدید
فهرست
آشنایی با من
لوگوی خودم
همه چیز درباره قلب
اوقات شرعی
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com